در مسیر نوشتن، مانند هر راه دیگری باید مراقب دستاندازها و گردنههای پیش رو باشیم. ممکن است گاهی به جاده خاکی بزنیم و گاهی سوختمان را رد مسیر اشتباه مصرف کنیم. در این مقاله قصد داریم به چندخطای شایع و پرتکرار میان نویسندگان جوان اشاره کنیم. بدیهی است منظورمان از کلمهی جوان، همان کمتجربه است.
کلمات قلنبه سلنبه ممنوع
واقعیت این است که خوانندگان داستان نمیخوانند تا بفهمند ما چقدر کلمه بلد هستیم و چقدر میتوانیم عذابشان دهیم تا یک جملهی سر راستِ شسته و رفته را بچرخانیم و بچرخانیم و بعد بگوییم. نثر فخیم و عجیب و غریب برای داستان نویسی لازم نیست. قصه لابلای آن گم میشود. باید یاد بگیریم به زلال ترین زبان ممکن بنویسیم.بهتر است به زبان گفتاری روایت کنیم و به زبان نوشتاری بنویسیم. ما آدمها موقع حرف زدن، شفاف، زلال و ساده حرف میزنیم. چرا همینکار را موقع نوشتن قصه انجام ندهیم. باور کنید اگر مثلن بنویسیم: « این جماعت عادت به ریشخند کردن ما نمودهاند وجز مشتی خزعبلات و لاطائلات، سخن نمیگویند.» نویسندهی بهتری به نظر نمیرسیم.
منتظر معجزه نباشید
نویسندگی راهی نیست که ابتدا و انتهایش مشخص باشد. فاکتور خاصی وجود ندارد که کسی فرمولش را در اختیارمان قرار دهد، بگوید با این سرعت، این میزان ساعت در روز بپیمایید تا به مقصد برسید. مسیر برای هر شخص منحصر بهفرد است. شرایط، سرعت عمل، علاقه و هرچیزی در مسیر نوشتن منحصر به خود شماست و هر کدام تاثیر خود را در روند پیشرفت شما دارند. تنها فاکتور مشترک برای تمامی نویسندهها این است که بنویسید و بنویسید. بی وقفه بنویسید در هر شرایطی بنویسید و سعی کنید از مسیر نوشتن فاصله نگیرید. ورود به دنیای نوشتن راحت است؛ اما ماندن و مقاومت کردن دیگر کارهر کس نیست. چه خوب که نوشتن کار آسانی نیست چه خوب که مثل بسیاری از حرفههای دیگر چشم به هم نمیزنی و بعد ببینی به قول معروف دست در آن زیاد شده است. پس تنها یک راه داریم، اینکه بمانیم، بنویسیم و بنویسیم و در نهایت سبک منحصربهفرد خودمان را به جهان ادبیات اضافه کنیم.
داستان را همان ابتدا شروع کنید.
خواننده ی مدرن و امروزی یک مشخصه ی خیلی بارز دارد و آن هم کمحوصلگی است. در عصر فضای مجازی و دیجیتال در زمانهای که مخاطب میتواند جذابترین و در عین حال سطحیترین مطالب را در چند خط بخواند؛پس صبر نمیکند تا شما موتور داستانتان را گرم کنید. معمولن داستان خوب با واکنش یک نفر در برابر یک تهدید شروع میشود. داستان را با یک اتفاق محرک شروع کنید. باید همان سطرهای اول مخاطب را جذب داستان کنید. چخوف جمله معروفی دارد و میگوید: «وقتی داستانی را نوشتید برگردید و مقدمهی آن را حذف کنید.»
از توصیف دست بردارید.
احمد محمود، نویسنده معروف کشورمان میگوید: «داستان تعریف در حرکت است و نه تعریف حرکت.»مقصود از این جمله این است که روند داستان را برای توصیف آن غروب ارغوانی رنگ و شکل زیبای هلال ماه گوشهی آسمان متوقف نکنید. توصیفهایی که در خدمت داستان شما نیستند را حذف کنید. توصیفهای لازم را در روند داستان همراه با اکتهای شخصیت داستان توصیف کنید.
از ادمهای بیخاصیت استفاده نکنید.
بسیاری از شخصیتهای دنیای واقعی جذابیت چندانی ندارند. بدترین دفاعی که یک نویسنده از داستانش میکند این است که این داستان و یا این شخصیت واقعی است. فراموش نکنید که داستان نویسی جولانگاه خیال و خلاقیت است. ما گزارشگر یا تاریخ نگار نیستیم. ما قصه نمیگوییم که هر آنچه بیرون در دنیای واقعی اتفاق افتاده است را ثبت کنیم. ما میخواهیم جهان داستانی خودمان را خلق کنیم و بدیهی است که لایههای متعدد شخصیت داستان شما باید با نظم منطقی خودش ساخته شود.
از دردسر فرار نکنید.
فراموش نکنید که دنیای داستان با دنیای بیرون و واقعی متفاوت است در دنیای واقعی و زندگی روزمره مان فرار کردن از دردسر و واکنش ندادن نسبت به هر موضوعی از نشانهی رشد و بلوغ فکری است؛ اما در فضای داستان، اگر بگذارید شخصیتهای داستان شما استراحت کنند و خوشحال و راضی باشند داستان شما به پایان عمر خودش رسیده است. آن لحظهی دل انگیز خوب و پایان خوش، حتی اگر داستان شما پایان خوش داشته باشد مربوط به آخر داستان است و در میانه ی داستان جایی ندارد. هیچ جایی از داستان نباید بدون کشش و چالش باشد.
سخنرانی ممنوع
ما داستان مینویسیم چون احساس میکنیم حرفی برای گفتن داریم. ما میخواهیم بنویسیم تا جهان بینی خود را به مخاطبهایمان نشان دهیم. بگوییم که زندگی چنین است و چنان. قهرمانها فلانند و بسان . پس طبیعی است که جای جای داستان دلمان بخواهد نطق کنیم؛ اما فراموش نکنید که داستان جای نطق کردن نیست. اگر میخواهیم مستقیم و شسته و رفته حرف بزنیم میتوانیم در قالب یک مقالهی شخصی هر آنچه لازم است را بگوییم؛ اما اگر داستان را انتخاب کردیم باید در برابر این وسوسه مقاومت کنیم. نه خودتان سخنرانی کنید و نه اجازه دهید شخصیتهای داستان شما سخنرانی کنند.
در داستان، دیگر حرف باد هوا نیست.
هرگز تحقیق را در داستانی که به آن احتیاج دارد کنار نگذارید. اطلاعات حقوقی، جغرافیایی یا روان شناسی.برای مثال اگر قرار است یک داستان جنایی بنویسیم پس لازم است در آن زمینه تحقیق کامل کرده باشیم و اشراف نسبتا خوبی داشته باشیم مبادا اسیر گافهای نویسندگی شویم.
7 پاسخ
عالی🌹💖👏👏👏👏👏
مرسی از حضورت همای نازنین.
دقیقن برای نوشتن همین مشکل را داشتم، ممنونم ازتون.
ممنون فاطمه جان. به موضوعات خیلی خوبی اشاره کردید. قلمتون پرتوان.
????????????????
درود! بسیار کاربردی و مفید.
به نکات خوبی اشاره کردید.
سپاس از تو سعیدهی نازنین.????