بهترین و تاثیرگذارترین ایدهها و منسجمترین پیرنگها، نیاز به شخصیتهایی دارند که صدای نویسنده را به گوش مخاطب برسانند. قهرمانهای قصه، سلحشورانی هستند که گوشبه فرمان نویسنده میجنگند و پیام داستان را منتقل میکنند. شخصیتپردازی سومین عنصر حیاتی داستاننویسی است.
مرز بین واقعیت و خیال
نویسندگان گاهی شخصیتهای داستان را با بهرهگرفتن از انسانهای جهان واقعی میسازند. گاهی بخشی از خلقوخو و ویژگیهای شخصیتی خود را به قهرمان قصه میبخشند. شما نیز میتوانید از این روش کمک بگیرید. برای مثال قهرمان قصهی شما میتواند از لحاظ ظاهری شبیه به یکی از دوستانتان باشد و نقاط ضعف خود شما را داشته باشد. طبع لطیف و ذوق هنریاش، پرش پشت پلکش هنگام عصبانیت و یا حتی بددهن بودنش، همه و همه میتواند الهام گرفته از انسانهای اطرافتان باشد.
چگونه یک شخصیت ماندگار و بهیادماندنی خلق کنیم
ممکن است شما تصمیم بگیرید صفر تاصد ویژگیهای شخصیتهای قصه را، خلاقانه و با تخیل خود بسازید و کمتر از آدمهای دوروبرتان الهام بگیرید. در این صورت فرم هفت مرحلهای زیر خیلی میتواند در خلق یک شخصیت با لایههای شخصیتی منسجم به شما کمک کند.
ویژگیهای ظاهری و جسمی
به این فکر کنید که شخصیت قصهی شما چه شکلی است؟ رنگ پوستش روشن است یا سبزه؟ حالت دستهایش به چه شکل است؟ قامت بلند و استخوانی دارد یا کوتاه قد است و کمی تپل؟ چشمهایش، به چشمها خیلی دقت کنید. آنها راه ارتباط جهان درون شخصیت با بیرون است؟ آیا شخصیت قصهی شما هم با چشمهایش بیشتر از زبانش حرف میزند؟ سعی کنید لااقل سی مورد از ویژگیهای جسمی و ظاهری شخصیتهای اصلی داستانتان را بنویسید.
ویژگی سنی
قهرمان قصهی شما چند ساله است؟ داستان شما قرار است چندسالگی او را بیان کند؟ کودکی؟ نوجوانی؟ میانسالی و یا کهنسالی؟
نکته: اگرچه شما خدای جهان قصهی خود هستید و عناصر داستاننویسی تنها نقش ابزاری دارند؛ اما دقت کنید داستانی موفق است که بتواند مخاطب را با خود همراه کند، عنصر همدلی و همذاتپنداری را در او بیدار کند و بدیهی است که لازمهاش این است که شما به عنوان نویسنده قبل از هر خوانندهای جهان قصهی خود را درک کنید و حال و هوای قهرمان قصهتان را بشناسید؛ پس اگر یک نویسندهی نوجوان هستید، ممکن است چندان روحیات و دغدغههای یک قهرمان شصتساله را درک نکنید. پیشنهاد من به نویسندگان جوان این است که سنی را برای روایت قصهی قهرمان انتخاب کنند که خودشان هم درک صحیح و کاملی از آن دارند.
ویژگیهای شغلی
یکی از واقعیتهای انکارناپذیر دنیای انسانی این است که آدمها به طرز حیرتآوری متاثر از جهان پیرامون خود هستند. اطرافیان، دوستان، محیط شغلی، کتابهایی که میخوانیم و… همه و همه میتوانند نقشبهسزایی در تعیین رویکرد ما نسبت به جهان هستی و خلقیات ما داشته باشند.
یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار شغل است. به این فکر کنید که قهرمان داستان شما چهکاره است؟ چند کلاس درس خوانده است. رشتهی دانشگاهیاش چیست؟ بدیهی است نوع نگاه و واکنش یک پزشک متخصص اعصاب و روان با یک مکانیک خیلی متفاوت است. شور جوانی و میل به اصلاح در یک دانشجوی ترم اول در رشتهی علوم سیاسی به مراتب بیشتر از یک زن خانهدار چهل ساله است. یک وکیل متخصص در دعاوی قتل عمد احتمالن کمی بدبینتر از بقیه به همهی مسائل نگاه میکند.
خانواده و تاثیرهای غیرقابل انکارش
کارل گوستاو یونگ، پزشک و رواندرمانگر سوئیسی معتقد بود شاکلهی شخصیتی هر انسانی در هفت سال اول زندگیاش شکل میگیرد. انسان در دوران کودکی از همه لحاظ خود را محتاج و به والدینش میداند و تصورش این است که اگر آنها نباشند و یا از او مراقبت نکنند، خواهد مرد.
کیفیت ارتباط والدین یا کسی که نقش والد را برای کودک بازی میکند، تاثیرات غیرقابل انکار و ملموسی را در جهانبینی او میگذارد. برای مثال اگر نیازهای روانشناختی کودک به مراقبت، توجه و پرستاری برآورده نشود و مادر به هردلیلی نتواند به این نیازها پاسخ دهد، ممکن است طفل دچار عقدهی مادر در وجه تاریک شود و در بزرگسالی پیشزمینهی فکریاش این باشد که هر کاری انجام دهد، باز هم دوستداشتنی نخواهد بود.
درنهایت مقصود این است که بدانیم توجهی کافی به دوران کودکی قهرمان قصه، یکی از عناصر اساسی شخصیتپردازی و از اصول کاربردی داستاننویسی محسوب میشود.
جایگاه طبقاتی
هنگام خلق شخصیتهای قصه به این موضوع بیاندیشید که آنها از کدام طبقهی اجتماعی هستند. در کدام محله بزرگ شدهاند؟ آیا طعم فقر را چشیدهاند؟ ارزشهای اخلاقی طبقهی اجتماعی آنها کدام است؟
اعتقادات مذهبی
از خودتان بپرسید قهرمان قصهی شما چقدر به مذهب گرایش دارد و نقش مذهب در زندگی او چیست؟ مثل برخی، متشرع است و در تمام روزمرگیهایش، این موضوع عیان است؟ شاید هم گوشه چشمی به عرفان دارد و معنای زندگی را در وحدت وجود میبیند. والدین او از نظر اعتقادات مذهبی چطور هستند؟ قهرمان داستان از کجا تعالیم مذهبی را فراگرفته است؟
سرگرمی اصلی
توجه به این موضوع در پروراندن شخصیت قصه و گسترش آن نقش چشمگیری دارد. اینجاست که میتوانید بیشتر به لایههای درونی شخصیت قصه نفوذ کنید و از خودتان بپرسید قهرمان قصهی شما قرار است یک درونگرای تمام عیار باشد یا برون گرا؟ انرژیاش را از جمع و مصاحبت با دوستان میگیرد یا از خلوت کردنها و تاملات تکنفرهاش. آیا مطالعه جزو سرگرمیهایش محسوب میشود؟ وقتی لابلای شلوغیهای زندگی وقت آزاد پیدا میکند، ترجیح میدهد آن را چطور بگذراند؟
توجه به تکتک سوالهای فوق و پرسشهای مشابه میتواند به شما کمک کند تا لایههای شخصیتی قهرمان قصهتان را منسجمتر خلق کنید و مطمئن باشید آنها در هیچ کجای قصه حرفی نمیزنند یا رفتاری نشان نمیدهند که متفاوت با سبک شخصیتیشان باشد.
4 پاسخ
بسیار عالی مقاله خیلی خوبی بود ✌️
سلامت باشید ممنونم از حسن نظر شما
خیلی ملموس بیان کردید. حتی برای نو قلمی مثل من که پیش از این قصد داستان نویسی نداشت ولی در مسیر علاقه مند شده، هم کامل هم قابل درک بود.
سلام مریم نازنین، مرسی از لطف و محبتت عزیزم.